کد مطلب:223220 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:172

ماجرای طبابت امام رضا(ع) در رباط سعد

ماجرای طبابت امام رضاعلیه السلام در رباط سعد

واقعه دیگری كه در حوالی نیشابور روی داد، معالجه مردی است كه قدرت تكلم خود را بر اثر حادثه ای از دست داده بود كه سر انجام با طبابت حضرت رضاعلیه السلام شفا یافت. شرح این حادثه شنیدنی به قرار زیر است:

ابو احمد عبد اللّه بن عبد الرحمن معروف به صفوان نقل كرده است كه قافله ای از خراسان بیرون شد و روی به كرمان (نهاد)، دزدهایی كه در كوه كرمان ساكن بودند (كوه قفص) بر قافله زدند و مردی را كه به بسیاری مال متهم كرده بودند نگاه داشتند ومدتی در دست ایشان باقی بود. او را به انواع صدمات (شكنجه ها) عذاب كردند تا بلكه خود را ایشان به مال بخرد.او را در میان برف واداشتند، دهان او را پر از برف كردند و (دست و پای او را) بستند. (در میان كاروان) زنی از زنان ایشان بر او رحم كرد و او را از بند رها ساخت. او فرار كرد، لیكن دهان و زبان او فاسد شد، به طوری كه قدرت تكلم نداشت، (هنگامی كه) به خراسان رفت شنید حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السلام در نیشابور است و در خواب دید كه گویا كسی به او می گوید، پسر رسول خدا9 در خراسان وارد شده است و از او درباره ناخوشی خود سؤال كن تا این كه تو را به دوایی تعلیم دهد كه به تو منفعت بخشد واز این ناخوشی خود سؤال كن تا این كه تو را به دوایی تعلیم دهد كه به تو منفعت بخشد واز این نا خوشی شفا یابی. آن مرد گفت: من در خواب دیدم كه قصد آن بزرگوار را دارم و به او از آنچه بر من آمده شكایت بردم و او را از نا خوشی خود آگاه ساختم، فرمود: زیره وسعتر (كه به فارسی اویشان گویند) ونیز نمك را گرفته ومی كوبی ودو یا سه مرتبه بر دهان حود می ریزی، عافیت می یابی، پس آن مرد از خواب بیدار شد وبه آنچه در خواب دیده بود فكر نكرد (عمل نكرد) وبه خلق اظهار نداشت تا این كه به دروازه نیشابور وارد شد. به او گفتند كه حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السلام از نیشابور كوچ كرده ودر «رباط سعد» است. پس در خیال آن وقامرد گذشت كه قصد آن بزرگوار كند وامر خود را عرضه دارد، تا اینكه به او دارویی دهد كه به مرضش نفعی بخشد.

با این قصد به رباط سعد رفت و بر آن بزگوار وارد شد و به گونه ای اظهار كرد یابن رسول اللّه امر چنین وچنان است و دهان و زبان من فاسد شده و بر سخن گفتن قادر نیستم، مگر به زحمت به من دارویی تعلیم فرما كه نفعی بخشد. آن بزرگوار فرمود: آیا من در خواب تو را تعلیم ندادم؟ برو و آن دارویی را كه به تو تعلیم دادم استعمال كن. آن مرد اظهار داشت، یابن رسول اللّه چگونه است تا اگر آن را ادعا فرمایی؟ آن جناب فرمود: زیره وسعتر (اویشان) ونمك بگیر وبكوب و دو یا سه بار بر دهان حود بریز كه بزودی عافیت یابی. آن مرد گوید آن دوایی را كه آن بزرگوار فرمود استعمال كردم وعافیت یافتم. ابو حامد احمد بن علی بن حسین ثعالبی گوید من از ابو احمد عبد اللّه بن عبد الرحمان معروف به صفوان شنیدم كه می گفت: من آن مرد را دیدم واین حكایت را از او شنیدم.

( منتهی الامال: ص 3.3؛ اعلام الوری، ص 118)

امام رضاعلیه السلام بعد از نیشابور به سمت طوس حركت كرد، در طول مسیر نیشابور به طوس گزارشهایی ثبت شده كه به می توان مسیر حضرت را به طوس تعیین كرد.

قدمگاه امام رضاعلیه السلام احتمالاً اولین منزل ویا توقفگاه در این مسیر به شمار می رفته و همچنین رباط سعد كه بدرستی امروزه، مكان ومحل آن برای ما روشن نیست.

علاوه بر این دو منطقه، مورخان از «قریة الحمراء» یاد می كنند كه به نظر می رسد همان ده سرخ باشد وامروزه در جنوب مشهد واقع شده است وهمچنین كوهسنگی نیز در مسیر راه طوس قدیم قرار داشته كه از این مناطق در منابع یاد شده است.

هنگامی كه حضرت وراد طوس شد در نوقان كه بخشی از طوس قدیم به شمار می آمد فرو آمد. در آن جا دهكده ای به نام سناباد «بوذعه» بود وحمید بن قحطبة در آن منزل داشت و بنابر دعوت واحتمالاً اصرار او، امام وهمراهان وی در آن مكان مقام كردند. قبل از پرداختن به این مناطق لازم است اطلاعاتی درباره شهر طوس وجغرافیای آن به دست آوریم.

طوس

شهر طوس در ده فرسخی نیشابور واقع شده واصطخری شهر قدیمی طوس را مشتمل بر اردكان، طابران، بزدغور ونوقان می داند. شهر طابران ونوقان مهمتر و بزرگتر از دو شهر دیگر بودند وبنا بر گفته یاقوت حموی این دو شهر هزار قریة و آبادی داشتند.

( مسالك الممالك، ص 205)

منابع تاریخی، بانی این شهر را طوس بن نوذر نوشته اند به وگفته بلاذری در فتوح البلدان واعثم كوفی در الفتوح شهر طوس در عهد خلیفه سوم توسط عبد اللّه بن خازم ویزید بن سالم با صالح گشوده شد.

به فاصله دو منزلگاه چاپاری از طوس، باغ بزرگی در دهكده سناباد وجود داشت كه متعلق به حمیدین قحطبه بود. وی از طرف هارون الرشید حاكم آن جا بود و موسی الرضاعلیه السلام در سفری كه از مدینه آغاز شده هنگامی كه وارد طوس شد در سناباد ودر باغ حمیدین قحبطه فرود آمد جایی كه سر انجام در آن به دستور مامون مسموم شد وبه شهادت رسید وپیشگویی آن حضرت كه فرموده بود، «در كنار گور سناباد به خاك سپرده شد نام آن جا به مشهد مقدس علی بن موسی الرضاعلیه السلام تغییر یافت وبه جهت كثرت استعمال آن را تنها «مشهد» می نامند.

مشهد علی بن موسی الرضاعلیه السلام ، در دهكده سناباد كه به برذعه یا مثقب كه به معنی سوراخ وروزنه است معروف بود وبه گفته لسترنج احتمالاً این كلمه به خاطر روزنه هایی كه در حرم وجود داشته بر آن قریه اطلاق شده است ونوقان یا نوادگان كه امروزه نیز نام محلّه ای از خراسان است، در قرن سوم بنابر گفته یعقوبی در البلدان از طایران بزرگتر بوده وبه تهیّه وساخت ظرفهای سنگی كه به سایر نواحی صادر می شده شهرت داشته است. در كنار مشهد امام رضاعلیه السلام در سناباد بنابر گفته ابن حوقل قلعه بسیار محكمی بنا شده بود كه در آن جا عدّه ای معتكف می شدند.

( البلدان، ص علیه السلام علیه السلام 2 ؛ ابن حوقل ،صورة الارض، ص 9صلی الله علیه واله 1. )

مقدسی می نویسد: امیر قائق عمید الدوله، گرد قبر حضرت امام رضاعلیه السلام مسجدی بساخت كه در تمام خراسان عمارتی از آن با شكوه تر نبود. قبر هارون الرشید نزدیك ضریح حضرت امام رضاعلیه السلام واقع شده بود. ابن بطوطة كه در سال 425 ه'. ق از مشهد مقدس زیارت كرده می نویسد:مشهد امام رضاعلیه السلام قبر بزرگی دارد. قبر امام در داخل زاویه ای است كه در مدرسه ومسجدی در آن وجود دارد واین عمارتها همه با سبكی بسیار زیبا وملیح ساخته شده و دیوارهای آن كاشی است. روی قبر ضریحی چوبی قرار دارد كه سطح آن را با صفحات نقره پوشیده اند. از سقف مقبره قندیلهای نقره آویزان است. آستان در قبر هم از نقره است.پرده ابریشم زردوزی از در آویخته وداخل بقعه با فرشهای گونان مفروش گردیده است. روبروی قبر امام علیه السلام قبر هارون الرشید واقع شده كه آن هم ضریحی دارد وشمعدنها روی قبر گذاشته اند ومردم، مغرب گور وی را به علامت شمعدانها كه دارد باز می شناسند. هنگامی كه شیعیان وراد بقعه می شوند قبر هارون را به لگد میزنند وبه امام رضاعلیه السلام سلام می فرستند.

بنابه گفته لسترنج، حمد اللّه مستوفی در قرن هشتم از اولین كسانی است كه سنا باد را «مشهد» نامید واز آن زمان تا كنون آن جا را همچنان مشهد، یعنی جایگاه شهادت حضرت امام رضاعلیه السلام می نامند. قزوینی در آثار البلاد می نویسد: امام رضاعلیه السلام هارون الرشید هر دو در زیر یك گنبد مدفون شده اند ولی مامون حیله ای به كار برده وبه دستور او هارون الرشید را در قبری مدفون كرده اند كه به نام حضرت رضا است وحضرت رضاعلیه السلام را در قبری را كه معتقدند متعلق به حضرت است كاملاً آراسته اند.

( نزهة القلوب، ص صلی الله علیه واله 18 ؛ احسن التقاسیم، ص 319، 333، 352. )

ورود حضرت علیه السلام به ده سرخ

ده سرخ یا قریة الحمراء نان دهكده ای است كه در مسیر راه نیشابور به طوس قرار داشته است. این منطقه كه هم اكنون به فاصله تقریبی 55 كیلومتری قدمگاه است در شمال شاه تقی در جاده واقع است.

( اطلس راههای ایران، ص 4 و 5. )

بنا بر روایت عبد السّلام بن صالح هروی، حضرت رضاعلیه السلام از نیشابور به جانب مامون بیرون رفت ونزدیك قریه حمراء (ده سرخ) رسید. وی گوید به حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السلام عرض كردند، یابن رسول اللّه، آفتاب از دایره نصف النهار گذشت ووقت نماز ظهر شد، آیا نماز نمی گزاری؟ آن جناب فرمود: آمد وفرمود آب بیاورید، عرض كردند آب با ما نیست. آن جناب با دستان مبارك زمین را حفر كرد، آب از زمین جوشیدن گرفت به آن مقدار كه آن جناب وهمراهان او وضو ساختند و اثر آن آب تا كنون باقی است.

( زندگانی امام رضاعلیه السلام ص صلی الله علیه واله 25 ،منتهی الامال ،ص 323. )

عبور حضرت علیه السلام از كوه سنگ تراشان (كوه سنگی)

در جنوب مشهد، كوهی است كه به كوهسنگی معروف است واین همان كوهی است كه حضرت رضاعلیه السلام هنگام عبور از ده سرخ به طرف طوس به آن تكیه كردند و دعا فرمودند كه خداوند به آن بركت دهد.

( زندگانی امام رضاعلیه السلام ص 5علیه السلام 2، مشهد الرضا ص 4، منتهی الامال، ص 323، فصول المهمة فی معرفة الائمة، ص 0صلی الله علیه واله 2. )

این كوه دارای سنگهای سیاه رنگی است كه ذكر آن در منابع قدیم نیز آمده است.

یعقوبی در البلدان می نویسد: در نوقان (بخشی از شهر قدیمی طوس) كوهی است كه در آن جا به تهیه وساخت ظرفهای سنگی می پردازند وبه سایر نواحی صادر می كنند وامروزه نیز كسانی كه به مشهد مقدس می روند از صنایع دستی ( البلدان، ص علیه السلام علیه السلام 2. )

مشهد كه اشیای سنگی، دیدن می كنند.

شیخ صدوق در عیون اخبار الرضاعلیه السلام می نویسد: چون حضرت رضاعلیه السلام به حوالی سناباد رسید به كوهی كه از آن دیگ سنگی می تراشند تكیه داد واظهار داشت: پروردگارا این كوه را بركت ده ونافع به حال مردم گردان وطعام در ظرفی را كه از این كوه تراشیده می شود مبارك گردان و دستور داد تا برای تهیه غذا از آن كوه دیگها بتراشند وفرمود: آنچه من تناول می كنم باید طبخ نشود مگر در این دیگهای سنگی و آن حضرت آهسته غذا می خورد و كم تناول می فرمود.

از آن روز مردم به آن كوه را یافتند وظروف سنگی از آن تراشیدند و خداوند بر اثر دعای ان حضرت بركتی به آن كوه عنایت فرمود

( زندگانی امام رضاعلیه السلام ص علیه السلام 25)

ورود امام رضاعلیه السلام به طوس (نوقان، دهكده سناباد)

بنابر نوشته مورخان هنگامی كه حضرت رضاعلیه السلام وارد طوس شد در ناحیه نوقان كه از مستملكات حمید بن قحطبه طائی به شمار می آمد و در منزل وی كه باغ بزرگی بود اقامت كرد. مقبره هارونیه كه گور هارون الرشید در آن قرار داشت، در باغ حمید بن قحطبه طائی بود جایی كه حضرت پیش از این بارها درباره آن سخن گفته ( زین الاخبار، ص علیه السلام علیه السلام 2. )

بود شیخ صدوق دراین باره می نویسد:

( اثبات الوصیة، ص 391، روضة الواعظین، ص 8صلی الله علیه واله 3، اعلام الوری: ص 188. )

حضرت علیه السلام داخل خانه حمید بن قطحبه طائی شد و نزد قبر هارون الرشید رفت، پس از آن با دست مبارك خطی به یك طرف قبر كشید، فرمود: این موضع تربت من است و من در این جا مدفون خواهم شد و بزودی حق تعالی این مكان را محل تردد شیعیان و دوستان من قرار می دهد. به خدا سوگند اگر شیعه ای مرا زیارت كند و بر من درود فرستد شفاعت ما اهل بیت و غفران و رحمت خداوند بر او واجب شود. سپس روی مبارك را به قبله كرد و نماز گزارد و دعا نمود و چون فارغ شد سر مبارك را به سجده گذاشت و سجدهای طولانی كرد كه من (راوی) پانصد تسبیح از آن را شمردم پس از آن مراجعت كرد.

شیخ صدوق به نقل از یاسر خادم ادامه می دهد كه چون حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضاعلیه السلام در قصر حمید بن قحطبه وارد شد، جامه های خود را بكند و به حمید داد. حمید جامه ها را به كنیز خود سپرد تا آنها را بشوید، طولی نكشید كه كنیز با رقعه ای در دست بازگشت و گفت: این رقعه را در یقه پیراهن حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السلام یافتم. حمید گوید من به آن بزرگوار عرض كردم فدای وجودت شوم كنیز در یقه پیراهن مبارك رقعه ای یافته این رقعه چیست؟ فرمود: ای حمید این حرزی است كه من از خود جدا نمی كنم. عرض كردم مرا به این حرز مشرف گردان (مرا از مضمون این حرز آگاه ساز). حضرت علیه السلام فرمود: این حرزی است كه هر كس آن را در گریبان خود نگاه دارد بلا از او دفع شود و از شر شیطان ایمن ماند، پس از آن حرز را بر حمید املا فرمود: و آن حرز این است:

بسم اللّه الرحمن الرحیم، بسم اللّه انی اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقیا او غیر تقی اخذت بالله السمیع البصیر علی سمعك وبصرك لا سلطان لك علیّ ولا علی سمعی ولا علی بصری ولا علی شعری ولا علی بشری ولا علی لحمی ولا علی دمی ولا علی مخّی ولا علی عصبی ولا علی عظامی ولا علی اهلی ولا علی مالی ولا علی ما رزقنی ربّی سترت بینی وبینك، وبستر النبوة الذی استتر به انبیاء اللّه من سلطان الفراعنة جبرئیل عن یمینی ومیكائیل عن یساری واسرافیل من ورائی ومحمّد9 امامی واللّه مطلع علیّ یمنعك عنی ویمنع الشیطان منّی اللّهم لا یغلب جهله اناتك ان یستفزنی ویستخفنی التجأت اللّهم الیك اللّهم الیك التجأت اللّهم الیك التجأت.

( عیون اخبار الرضاعلیه السلام ، 8/2 - علیه السلام علیه السلام 3، منتهی الآمال، ص 324. )

ابن شهر آشوب، به نقل از موسی بن سیار می نویسد: من با حضرت رضاعلیه السلام همراه بودم هنگامی كه به دیوارهای طوس رسیدیم، صدای شیون به گوش رسید، به سوی آن رفتم، جنازه ای مشاهده كردم. در این هنگام مولایم حضرت رضاعلیه السلام از مركب فرود آمد و با كمال مهربانی آن جنازه را مشایعت كرد.

( مسند الإمام الرضاعلیه السلام ، 1/علیه السلام 20؛ مناقب آل أبی طالب، 2/صلی الله علیه واله 39. )

صاحب بحر الانساب نیز گزارشی از ورود حضرت رضاعلیه السلام به طوس ذكر می كند كه بر اساس آن مامون به همراه بزرگان و امیران به استقبال حضرت آمدند و می نویسد از حضرت در این شهر معجزاتی روایت كرده اند كه انگیزه ای برای قتل امام توسط مأمون شد. ولی گزارش بحر الانساب از طوس علاوه بر تناقض تاریخی دارای جنبه های افسانه ای و مبالغه آمیز است. او می نویسد:

چون امام علی بن موسی الرضاعلیه السلام ... به شهر طوس رسید مأمون الرشید علیه اللعنه شاد شد بفرمود: تا تمامت بزرگان و امیران و سرهنگان و علما و فضلا و صلحا جمله به استقبال حضرت امام علی بن موسی الرضاعلیه السلام بیرون رفتند چون به نزدیك حضرت رسیدند، جمله پیاده شدند وسلام كردند ودست پای حضرت امام را بوسیدند وی را با اعزاز وجلالت به شهر طوس درآوردند، امّا آن روز كه حضرت امام علی بن موسی الرضاعلیه السلام به شهر طوس قدم نهاد، دوازه هزار لال و كر و شل ومفلوج شفا یاقتند(؟) وهر روز خلق عالم از اطراف و جوانب می آمدند و كمال وفضل و بلاغت حضرت سلطان دین را می دیدند و هر روز دوازده هزار كر و كور و شل و لال، شفا می یافتند(؟) آخر الامر مأمون الرشید علیه اللعنة كینه حضرت امام را در دل گرفت و بسیار چاره و تدبیر خواست كه حضرت امام معصوم را شهید كند، نتوانست اما آن ملعون چند شیر داشت در شیر خانه و هر كس را كه آن حرامزاده غصب می كرد و به شیرخانه فرستادی و....

( بحر الانساب، ص علیه السلام - 104. )